Tuesday, December 30, 2008

دوستی و رابطه
اصطلاح "رابطه"، به معنایی که برای زندگی شخصی به کار میرود، فقط بیست یا سی سال است که کاربرد عمومی پیدا کرده، درست مثل این فکر که در زندگی شخصی به "صمیمیت" یا "تعهد" و پایبندی نیاز هست» (گیدنز، آنتونی (1386 )، جامعه شناسی، ترجمه حسن چاوشیان، چاپ اول، تهران : نشر نی

برای دیدن دوستی زحمت زیادی نباید کشید، بلکه گاهی از فرط جلوی چشم بودن و بدیهی انگاشتن، دیده نمیشود، در یاد نمیماند، و از کنارش گذاشته میشویم. دوستی همه جا هست، در کوچه های کودکی وکلاس هایی که بچه ها کنار هم روی یک نیمکت می نشینند، در بین پسرهای سرکوچه، و پسرها و دخترهایی که دو به دو و یا گروهی در پیاده روها و خیابان ها سرخوشانه راه میروند و در پارکها میچرخند و در سینما و تاترها به تماشایی مینشینند و در راستوران و کافی شاپها با هم جرعه جرعه و لقمه لقمه مینوشند و میخورند. توی دانشگاه ها و کتابخانه ها و همکاران یک ادلره، هر جا را که نگاه کنی دوستی ای میبینی، رانندگان تاکسیهای یک خط، مغازه داران یک راسته خیابان، زن و مردهای مسن و میانسال و... نمازگزاران مسجدی. دوستیهایی در بین یک جنس و دوستیهای بین دو جنس و یا دوستیهایی فارغ از جنسیت.
هر دسته دوستی شان را با نامی می نامد، از بچه های هم محله ای گرفته تا یارهای جانی، عاشق و معشوق، رفیق و رفیق فاریک، برادر و خواهر دینی و دوستان فرهیخته و دوست پسر و دوست دختر، و
و هر دسته با صفاتی و ویژگی هایی مدعی دوستی شان میشوند، از مرام و رفاقت، مردانگی و یکرنگی تا مدرن و روشنفکرانه، خیرخواهانه و
دوستی نیز جایی و موضوعی است برای دیدن جامعه، باورها و نگرشها، اعمال و رفتارها، جایی برای رد یابیِ تغییرات اجتماعی، برای دیدن سنت و مدرنیته، برای بررسی مدرنیته میشه نه به سراغ بحثهای انتزاعی خسته کننده رفت و نه ساختارهای کلان را دید و نه از سیاست و اقتصاد، دموکراسی و حکومت دینی، لیبرالسیم و سوسیالیسم حرفی زد
دوستی جای خوبی است برای بررسی مدرنیته در ایران، عامل ها (کنشگران) خود مردم هستند، خصوصا جوانان (در بررسی من)، جوانان تحصیل کردهِ طبقه متوسطی که هم سواد کافی دارد و هم امکانات مالی و هم در جهان ارتباطات امروزی از همه جا و همه چیز مطلع هستند، و هم اینکه بسیار هم ادعا دارند. نه سیاستمردانی که یا دیکتاتور و خائن نامیده میشوند و یا نادان و بی عرضه.
در اینجا فرهنگ و ساختارها به سفتی و سختی حوزه های دیگر نیست، و اگر امکانی را میگیرند، با تدبیری میتوان امکانی دیگر را به دست آورد. دوستی جایی است که هم نهاد خانواده در آن تاثیر دارد و هم نهاد دین و سیاست و اقتصاد، اما تاثیر هیچ کدام یک جانبه و یا سرنوشت ساز نیست بلکه در تعامل با عاملها امکانات مختلفی ساخته میشود و انتخاب میگردد. در اینجا نظریه ساختیابی گیدنز توضیح دهنده تر است، جاییکه نه ساختارها تعیین کننده اند و نه عامل ها، بلکه هر دو.
در این ارتباط پرسش هایی مطرح اند، رابطه، صمیمیت و تعهد که گیدنز از آنها نام میبرد و مختص مدرنیته متاخر میداند، چی هستند و آیا در روابط دوستانه در ایران مشاهده میشود. همچنین به دو سئوال علاقه مندم هر چند که سئوالهای کار من نیست؛ اول: آیا در حوزه سیاسی جامعه ایران مدرن تر شده است یا در حوزه روابط شخصی؟ این مقایسه ای است بین دو حوزه غیر هم جنس، که احتمالا بررسی عملی آن غیر ممکن است. اما بحث نظری میتواند جالب باشد. و دوم: دوستی در ایران و در یک کشور غربی چه شباهتها و تفاوتهایی با هم دارند؟

No comments: